در آغوش نور‌ (یکی از زیباترین کتابها)

تجربه متعالی بتی جین ایدی مدرکی شگفت آورو انکار ناپذیر از حیات پس از مرگ است.بانوی نویسنده کتاب در ۳۱ سالگی پس از عمل جراحی در اتاق بیمارستانی بدرود حیات می گوید...وقایعی که او پس از مرگ جسمانی خود تجربه می کند هنوز پس از ۱۳ سال از زمان انتشار این کتاب برای نخستین بار به عنوان جالب ترین٬ باشکوه ترین و شادمانه ترین پیام از عالم ماوراء و از بهشت الهی معرفی شده است.

گزینش کالبد جسمانی:

ــــمن شاهد رشد و تکامل مردمان گوناگونی بودم که در دنیاهای متفاوت زندگی میکردند.آنها سعی کرده بودند صفات نیک الهی را در خود پرورش دهند و من بسیار کنجکاو بودم درباره رشد و پرورشمان در روی کره زمین هم مطالبی بدانم.براستی ما چگونه رشد می کردیم؟...

همراهانم مرا به نقطه ای بردند که بسیاری از ارواح پاک سرشت سرگرم آماده ساختن خود برای آمدن به کره ی زمین بودندآنها ارواحی پخته و بالغ بودند.انها مانند نوعی مدرسه به حیات دنیوی و زمینی ما می نگریستند٬ جایی که میتوانستند بسیاری چیزها بیاموزند و از صفاتی برخوردار شوند که در شرایط معمول هرگز نمی توانستند از آنها برخوردار گردند.

به من گفتند که همه ما زمینی ها بدون استثناء بنا به میل و اراده ی شخصی بر روی کره زمین آمده ایم و براستی این خود ما بوده ایم که بسیاری از نقاط ضعف و شرایط و اوضاع دشوار و تحممل ناپذیر زندگیمان را برای خود برگزیده ایم تا به کمک آنها امکان رشد و تکامل معنوی بیشتری پیدا کنیم.همچنین دریافتم که در بعضی اوقات نقاط ضعفی به ما اعطا میشد که به خیر و صلاح ما بودند و برای بهتر کردن وخودمان و پالایش بیشتر روحمان به ما ارزانی شده بودند.

خداوند متعال صفات نیک و استعدادهایی الهی و استعدادها و هنرها و تواناییهایی را بنا به اراده نافذش به نا ارزانی می فرماید.به همین دلیل است که ما هرگز نباید استعدادهایمان را با دیگری مقایسه کنیم یا نقاط ضعف خود را بنا به صفات اخلاقی دیگران بسنجیم و به قضاوت دیگران بپردازیم. ما همه دقیقآ از آن چیزی برخورداریم که بدان نیازمندیم.ما هرکدام منحصر به فرد و یگانه ایم.بنابراین یکسان نبودن نقاط ضعف یا استعدادهای غریزی به هیچ وجه در آسمان و بر اساس معیارهای زمینی حائز اهمیت نیست.

ما همه از تأثیراتی که قرار است در حیات خاکی بر وجود همدیگر داشته باشیم اطلاع داریم و از صفات جسمانی کرداری و اجتماعی مخصوصی که فقط می توانستیم از اعضای به دست آوریم تحت تأثیر قرار می گیریم و از آنها آگاهی داریمپیش از فرود به زمین ما همه از کدهای مخصوص ژنتیکی متعلق به کالبدهای جسمانیمان اطلاع داریم و حتی از خطوط دقیق چهره و سیمایمان نیز آگاهی داریم.در حقیقت ما به تمام این جزئیات و داده ها نیاز داریم و خواهان آنهاییم...

موسیقی

سلام به تو دوست عزیزم. 

با چشمان گوشم بود که قلب دلدارم را دیدم.

موسیقی زبان ارواح است و آهنگش به نسیم خوشی می ماند که تارها را از مهر به لرزه در می آورد.

جان موسیقی از روح فراهم آمده و پندار آن از دل.

زمانی که خداوند آدمی را آفرید موسیقی را چون زبانی جدا از زبانهای دیگر به او بخشید.وانسان نخستین شکوه آن را در بیابانها سرود و موسیقی دلهای شاهان را بیرون کشید و ایشان را از تختهایشان پایین کشید.

نغمه پرندگان آدمی را از خمودگی بیدار ساخته و او را فرا می خواند تا به همسرایی شکوه((دانایی جاودانه))ای پیوندد که آفریننده ی نغمه پرنگان بوده است.

دانایی جاودانه بیشتر زمانها با او به زبانی رمز آمیز سخن می گوید و جان و طبیعت با هم گفتگو می کنند در حالی که آدمی گنگ و شگفت زده میانشان می ایستد.

ای موسیقی ایزدی!

ای دختر جان مهر

رؤیای دل آدمی و میوه ی روح پاک

ای گل شادمانی و بوی شکوفه ی احساس

زبان دلدادگان و آشکارگر رازها

مادر اشکهای مهربان

و الهام بخش شاعران و آهنگ سازان و معماران

ای پیوند زننده ی اندیشه ها درون تکه های واژگان

طراح مهر از میان زیباییها

شراب دلِ سرمست از باده ی رؤیاها

دل دهنده جنگاوران و نیرو بخش جانها

و ای اقیانوس لطف و دریای ظرافت

آه ای موسیقی!

در ژرفای توست که ما

دلها و جانهایمان را گرو نهاده ایم

تو ما را آموخته ای

            که با گوشهایمان ببینیم

                                 و با دلهامان بشنویم ...