موسیقی

سلام به تو دوست عزیزم. 

با چشمان گوشم بود که قلب دلدارم را دیدم.

موسیقی زبان ارواح است و آهنگش به نسیم خوشی می ماند که تارها را از مهر به لرزه در می آورد.

جان موسیقی از روح فراهم آمده و پندار آن از دل.

زمانی که خداوند آدمی را آفرید موسیقی را چون زبانی جدا از زبانهای دیگر به او بخشید.وانسان نخستین شکوه آن را در بیابانها سرود و موسیقی دلهای شاهان را بیرون کشید و ایشان را از تختهایشان پایین کشید.

نغمه پرندگان آدمی را از خمودگی بیدار ساخته و او را فرا می خواند تا به همسرایی شکوه((دانایی جاودانه))ای پیوندد که آفریننده ی نغمه پرنگان بوده است.

دانایی جاودانه بیشتر زمانها با او به زبانی رمز آمیز سخن می گوید و جان و طبیعت با هم گفتگو می کنند در حالی که آدمی گنگ و شگفت زده میانشان می ایستد.

ای موسیقی ایزدی!

ای دختر جان مهر

رؤیای دل آدمی و میوه ی روح پاک

ای گل شادمانی و بوی شکوفه ی احساس

زبان دلدادگان و آشکارگر رازها

مادر اشکهای مهربان

و الهام بخش شاعران و آهنگ سازان و معماران

ای پیوند زننده ی اندیشه ها درون تکه های واژگان

طراح مهر از میان زیباییها

شراب دلِ سرمست از باده ی رؤیاها

دل دهنده جنگاوران و نیرو بخش جانها

و ای اقیانوس لطف و دریای ظرافت

آه ای موسیقی!

در ژرفای توست که ما

دلها و جانهایمان را گرو نهاده ایم

تو ما را آموخته ای

            که با گوشهایمان ببینیم

                                 و با دلهامان بشنویم ...